وحید جلیلی صلی الله علیه را از حدود سال 1384 که بهتدریج توفیق یافتم بهقدر بضاعت ناچیز خودم کتبی و شفاهی خوشهچین معرفت ناب انقلابی و اسلامیاش باشم همواره بیشتر از خودم دوست داشته و از صمیم قلب دوست میدارمش. امروز (شنبه، 10 تیر 1396) مطلبی از ایشان خواندم، مناسب دیدم بازنشر شود و نصبالعین این روزهایم باشد.
یادداشتی در جواب یک یادنداشت!
آقای عباس عبدی یادداشتی علیه شعر خوانی میثم مطیعی در عید فطر منتشر کرده است؛ یادداشت کوتاهی که به سیاههای بلند از اغلاط حقوقی، ادبی، تاریخی، دینی و ... انجامیده و میتوان آن را بهعلت غفلتها و فراموشیهای بسیار؛ یادنداشت! نامید.
عبدی نه فقط شرایط و حواشی (که فیه تأمل)؛ بلکه اصل ورود هنرمندان انقلاب به سیاست را آماج و باطن جنجالها را آشکار کرده و از هرآنچه که به دستش رسیده (از خاطره شخصی و فکت تاریخی و حدیث نبوی و تمسخر سیاسی و ...) برای وارد نشدن هنر انقلاب به منطقه ممنوعه مایه گذاشته است.
نوشته او بهنوعی، ویترینی است از آنچه در ذهن و دل انقلابیون پشیمان و رعایای تازهکدخدای جهان میگذرد.
*******
عبدی پرده از یک راز بزرگ در دهه شصت برداشته است. آنجا که، علت پرجمعیت بودن نمازهای جمعه اوایل دهه شصت را توضیح میدهد: «در آن سالها مردم به صف نماز جمعه میپیوستند چون خطبههای جمعه در آنزمان فراجناحی بود» و تأکید میکند: «کسانی که بالای 50 سال داشته باشند یادشان میآید» !
اما آنها که هنوز 50 سال ندارند هم یادشان میآید که پرشورترین و پرجمعیتترین نمازهای جمعه؛ وقتی شکل میگرفت که امام جمعه، رئیسجمهور یازده میلیونی را نقد میکرد. این شما و این دفتر خاطرات مرحوم آقای هاشمی:
«15 خرداد 1360- ظهر همراه عفت به نماز جمعه رفتیم. برای پانزده خرداد جمعیت عظیم و غیر قابل انتظاری جمع شده بودند. ضد انقلاب از این جمعیتها ناراحت و مأیوس میشود.»
«22 خرداد 1360- فاطی و سعید عصری برگشتند و از کثرت جمعیت نماز جمعه امروز میگویند مردم شعار علیه آقای بنیصدر میدادند.»
«29 خرداد 1360- ظهر به نماز جمعه دانشگاه رفتم آقای خامنهای در توضیح جرایم و اشتباهات آقای بنیصدر بیانات خوبی داشتند.»
«5 تیر 1360- ظهر در نماز جمعه شرکت کردم. احساسات مردم خیلی خوب بود و بهطور اغراقآمیز از من ستایش شد از این ستایشها خوشم نمیآید. سخنرانی مفصلی در ماهیت اختلافاتمان با آقای بنیصدر کردم و افشاگریهایی نمودم فکر کنم روشنگر و مفید باشد.»
«12 تیر 1360- خطبهها را خواندم. جمعیت بهخاطر مسائل جاری خیلی زیاد بود و من تحلیلی از درگیریهای داخلی و بر اساس درگیری ایمان با کفر و نفاق دادم.» (مأخذ: کتاب خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی، 1360)
****
بماند که سالها بعد در نماز جمعه بهجای «تحلیل از درگیریهای داخلی بر اساس درگیری ایمان با نفاق»؛ در خطبهها به «مانور تجمل» و در شعارها به «روز جهانی پست مبارک است به رهبر» رسیدیم!- این را زیر پنجاه سالهها به یاد میآورند اگر بالای پنجاهیها به یادنداشته باشند.
*****
اتفاقاً نمازجمعه از روزی که خنثی و سیبزمینی و بهقول آقای عبدی «فراجناحی» شد از رونق افتاد. نماز جمعه هر جا که بهجای رسانه انقلاب بودن به رسانه محافظهکاران مصلحتاندیش بیدرد تبدیل شد خلوت شد .
آقای عبدی طوری نماز جمعه دهه شصت را و صفوفِ تا جلوی سینما فلسطینش را توصیف میکند که انگار نصف جمعیت تهران قنوت بعد از رکوع میخواندهاند. نمازجمعه در شلوغترین روزهایش هم نه رسانه فراجناحی که رسانه حزبالهی بوده است و اگر خلوت شده بهخاطر موفقیتِ آمدنیوز ها و بیبیسی ها و دیگر غوغا سالاران سکولار است که توانستهاند ترمز آقای تقوی را بکشند و به دره محافظهکاری تبعیدش کنند و نماز عبادی - سیاسی را (با تک و توک استثناهایی) به خطابه کشیشهای بیآزار حواسجمعِ آسّه برو آسّه بیا شبیه کنند.
نماز جمعه شلوغ، که آقای عبدی جیزّکِ دهه شصتش را به ما میدهد، نماز جمعه گاز است و نه ترمز!
نماز جمعه پیشقراول و پیشرو است؛ نه پاستوریزه و سکولاریزه .
نماز جمعه امروز از خیلی جهات شبیه صدا و سیما (دیگر رسانه خنثی شده نظام) است: خواجهای در بند نقش ایوان!
نه تخمی دارد که در مزرعه انقلابیگری بکارد و نه سایهای برای هیچ قوه مجریه و قضائیه و مقننهای که رصدی بکند، فریادی برآرد، تذکری بدهد و ...
اگر رهبری آبرویش را به مسلخ کدخدا پرستان نمیآورد، کدام نماز جمعهای (و صدا و سیمایی) را زهره آن بود که نام «مقدس»! بیستسی را بر زبان جاری کند؟!
نمازهای جمعه سالهاست که سرگرم ده «2030»اند که بزنند یا نزنند، بگویند یا نگویند، امر به معروف بکنند یا نکنند و دست آخر هم به «دستمال آبی بردار- پر از گلابی بردار» میرسند .
بر گرده منصور نظری تازیانه بکوبند، کارگران آقدره شلاق بخورند، کولبرها را با تیر بزنند، نمازهای جمعه؛ دوباره و هزارباره؛ «ده 20 سی 40» شان به دستمال آبی و باغ گلابی میرسد.
بشنوید خطبههای همین جمعه را در تعظیم و تجلیل از قوه بیعیب و نقص قضائیه در هفته بزرگداشت!
بسیاری از ائمه جمعه، سالهاست که برجامشان را امضا کردهاند و باغ گلابیشان را از آبروی انقلاب و شهدای محراب سیراب کردهاند.
از آبروی شهید محرابی که گفت: اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم.
از آبروی شهید محرابی که گفت: دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَاءَسْرَعْتَ إِلَیْهَا، تُسْتَطَابُ لَکَ الْاءَلْوَانُ، وَ تُنْقَلُ عَلیْکَ الْجِفَانُ، وَ مَا ظَنَنْتُ اءَنَّکَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوُّ، وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوُّ
دغدغه بسیاری از آنها پر بودن صف اول است. و پُر شدن صف اول همانا و پَر پَر شدن صفهای دیگر همانا! چه شبیه شده است برخی نمازهای جمعه به همان سفره ابنحنیف: عَائِلُهُمْ مَجْفُوُّ، وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوُّ
صفهای اول؛ سالهاست که خالی از عمّارها و تمّارها و مزین است و مفتخر به اشعریها و اشعثها!
صفهای اول سالهاست که فاصله انداختهاند بین آخر مجلسیها (که فرشتگان، شهدا را از میانشان میچینند) و امامها.
سالهاست اگر نماز جمعه میرویم به شوق چهار راه لشگر است و نه امرای عسگر و کشور.
تمّارها؛ به اشاره مولایشان، طَبَق خرما را هم اجازه ندارند طبقاتی کنند چه رسد، صفوف مؤمنان را.
تفرقه نه از فریاد حیاتبخش تمّار که از سکوت مرگبار صف اول آغاز میشود که گاه نزدیکترین هایند به امام در ظاهر و دورترین در باطن!
صف اولی که خودش مظهر «اختلاف» طبقاتی است با چه رویی میخواهد «تفرقه» را محکوم کند؟!
و بنیان مرصوص را، همین جماعت یقولون ما لا یفعلون میدَرَند و پارهپاره میکنند به گواهی سوره صف.
*******
جناب عبدی به تبع پیرمرادش که گفت: «آب خوردن شما به اراده کدخدای ما وابسته است»؛ قسم یاد میکند که: «برجام اگر نبود برق هم نبود! و بلندگو هم نبود و مخاطب هم نبود و ...»
غافل از آن که برقِ خمّاران را منتی بر رعدِ تمّاران نیست .
مگر صدای دعبل و فرزدق و کمیت و حسان و سید حمیری را برق کدخدای شما به امت ما رساند؟
قَسَم این حضرت عباس را عبدی از عباد شیطان بزرگ، باور شاید کند، ولی ملتی را که نور؛ از خون احمدیروشن دارد به برقِ غرب ریشخند کردن، نه از وقاحت که از حماقت است.
برق غرب مگر در چشمهای خُمار بقراتِ «ضرع فَیحلب»ی جرقه زند که نُه من شیرشان نصیب ترامپ و بیبیسی و سنا و جان کری شد و طعنهها و ترهاتشان نثار رهبری!
****
عباس آقا البته به استهزاء بسنده نکرده؛ وافتخار! برجام را نه به دوستان باهوش خود که به نظام نسبت داده است .
ادعا این است: برجام تصمیم علی است. آری! همانگونه که حَکمیت.
و برجامیان نماینده علیاند همانگونه که ابوموسی اشعری.
(ببخشید از این تشبیه تاریخی! حتما از تشبیه مداح اهل بیت (علیهمالسلام) به کنیز معدوم عبدالله بنخطل در فتح مکه بیراهتر نیست)
خیانت کدخدای باهوش و مؤدبشان؛ آنسان رسواست که نه پشت دیوار بلند پیادهروها! پنهانش توانند کرد، نه در جیغ بنفش کنسرتها (ترفندهای هنری – سیاسی مشروع و محترم!) به فراموشیاش توانند سپرد؛ پس بانگ برداشتهاند که «حاجی انت شریک»! «حاجی انت شریک»! و این هنوز از نتایج سحر است. دیر نیست که در یابند برجامیان «شب شراب نیارزد به بامداد خمار»
*****
اگرچه در این یادداشت کوتاه، جناب عبدی؛ شاهکارهای زیادی در منطق و تحلیل و ادب بهجا گذاشته اما الحق و الانصاف تفسیر ایشان از فتح مکه و سیره حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم، مرزهای فهم را جابهجا کرده و فصلی نو در فقه و اصول و حقوق گشوده است .
بخوانیم جملات گهربار! استاد را:
«هیچ چیز بدتر از ترفندهای هنری از جمله تمسک به شعر و شاعری برای موضوعات سیاسی نیست.»
دوباره جمله استاد! را بخوانید:
«هیچ چیز بدتر از ترفندهای هنری از جمله تمسک به شعر و شاعری برای موضوعات سیاسی نیست.»
و بعد اظهار نظر همایشان را (چند سال پیش) راجع به فیلم ضدایرانی آرگو ملاحظه کنید:
«دوستانی که پس از اعلام اسکار بهترین فیلم، مصاحبههای احساسی انجام دادند، بهتر است بگویند که چرا به آرگو اسکار ندهند؟ این «فیلم» است و «تاریخ» نیست و از قدیم هم گفتهایم که فلان موضوع، فقط یک «فیلم» بوده است… باید به انتخاب آنها احترام بگذاریم و عصبانی نشویم.»
هر چه آن خسرو کند شیرین بود!
اگر غربیها یا غربزدهها در سیاست «از ترفندهای هنری استفاده کنند» باید به آنها احترام بگذاریم و اگر فرزندان انقلاب خیانت آنها و نقض روح و متن برجام را به زبان هنر نقد کنند «هیچ چیز بدتر از ترفندهای هنری برای موضوعات سیاسی نیست»!!
و در ادامه:
«نقد و هجو سیاسی در قالب شعرخوانی و هنر یکی از بدترین رفتارهایی است که متاسفانه نباید اجازه داد که باب شود»
به فحاشی سینماگران آمریکایی علیه ایرانیها باید احترام گذاشت و از این سو پاسخگویی هنرمند ایرانی را باید بدترین رفتار! نامید و جلو باب شدنش را گرفت!
جالب تر از همه این که مجتهد جامع الشرایط ما ، فتح مکه را بر این فتوای خود شاهد می گیرد و می گوید :
«پس از فتح مکه، حضرت رسول همه را بخشید. هر کس که حتی به خانه ابوسفیان وارد میشد در امان بود. اجازه نداد فتح مکه روز انتقام شود، آن را به روز رحمت و گذشت تبدیل کرد ولی چند مورد اندک استثنا شدند و بخشش شامل آنان نشد، از جمله کسانی که از طریق شعر پیامبر (ص) و اسلام را هجو میکردند، حتی اگر این افراد زن بودند نیز مشمول بخشش نشدند»
اینکه نویسنده روشنفکرما؛ دکتر مطیعی را تلویحا با کسانی که هجو پیامبر میکردهاند قیاس کند به خود او مربوط است، شاید برای او برجام، تقدسی در تراز نبوت دارد و در دل آرزو میکند مخالفان برجام چون کنیز عبد الله بنخطل از دم تیغ گذرانده شوند.
اما این حداکثر؛ خطایی در قضاوت و تطبیق حکم با موضوع است. مسئله اصلی آنجاست که مفتی جامع الشرایط ما نه فقط مصداق، که حکم را تحریف میکند.
پیامبر به این دلیل آن شاعران را از عفو مستثنا کرد که هنر را به سیاست آلوده بودند!!
و هر هنرمندی که در هنر خود سیاست را در میان آورد مستحق مجازات است (البته بجز بنجامین افلک و دیگر هنرمندان ضد ایرانی یا ضد انقلاب که شایسته احترام اند)
عباس عبدی البته معلوم نمی کند که اگر مطلق هجو در نگاه رسول الله مذموم است چرا خود به هنرمندان مسلمان (از حسان بن ثابت تا میثم مطیعی و مهدی سیار) دستور هجو مشرکان را داد :
"اُهجوهُم و روحُ القُدُس مَعَکُم؛ مشرکان را هجو کنید که (در اینصورت) روحالقدس (جبرئیل) با شماست.» (تفسیر منهج الصادقین، ج ۶، ص ۴۹۵"
جالبست اگر شاعری بگوید: " تفنگت را زمین بگذار " هنر را به سیاست نیالوده است و هیچ واکنشی جز تحسین برنمی انگیزد و اگر دیگری بگوید : " سخن از صلح بگو اسلحه را هم بردار " باید او را به عاقبت افسران جنگ روانی استکبار در فتح مکه تهدید کرد که " بکشیدشان اگر چه بر پرده های کعبه آویخته باشند" !
پس مسئله ، هنر و سیاست نیست ؛ اصل قضیه ؛ زمین گذاشتن اسلحه و بالابردن دستهاست.
جدا از این که منطقِ جناب عبدی در این یادداشت نوعا منطق شاعرانه (وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ . أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ . وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ ) است و لاجرم محکوم به حکمی که خود درباره شعر سیاسی صادر کرده ؛ اما گویی شاعر سیاسی ما تا کنون حتی یک بار هم نه پیام امام به هنرمندان که آیه آخر سوره شعرا (که بر پیامبری که ادعای تفسیر سیره اش را دارد ، نازل شده ) را هم نخوانده است.
" إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ؛ "
قرآن به صراحت این گروه از شاعران را به رسمیت می شناسد ؛ کسانی که دادخواهی پیشه می کنند و پرچم مبارزه با ظلم بر می افرازند.
اگر بعد از خیانت 98 درصدی سنا و تشدید تحریم ها و اعتراف زعما به نقض روح و جسم و دل و قلوه و کله و پاچه برجام ؛ نتوان گفت بالای چشم کدخدا ابرو هست و ذیل "چشم کدخدا" ! ؛ آبرویی نیست ؛ پس "وانتصروا من بعد ما ظلموا " را چه باید کرد؟
آیا این گزاره ملکوتی را هم باید در طاقچه ای نهاد که پیش از آن " قاتلوا ائمه الکفر انهم لا ایمان لهم " و " ان تنصروا الله ینصرکم" و " ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض " و ... را نهاده بودند؟
*********
هر چه بود حواشی ماجرای عید فطر ، نشان داد که وقت افطار رسیده است. لب بر حرام بستن ؛ مقدمه زبان به دادخواهی گشودن است. بسیاری صف اولی ها هر چه حقوق های حلال را نمی پسندند ، سکوت های حرام را دوست دارند.
سکوت های حرام احبار و رهبان است که راه بر قولهم الاثم واکلهم السحت می گشاید.
بگذار شاعران دربار استکبار هر چه می خواهند بسرایند ، ما همچنان مرید آن امامیم که فرمود: «هنر در مدرسه عشق نشان دهنده ی نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، و نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.»